پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

دختر من

شنا

سلام زیبای مامان.امروز بردمت استخر و کلی بهمون خوش گذشت..رفتی وایسادی کنار استخر و به خانمایی که شنا میکردن میگفتی اصلا نترسید هاااا من بیشتونم ...الان که دارم مینویسم داری به بابات میگی صدا اینو کم کن بچم خوابه...یه خرس آبی داری میخوابونی..قربونت برم من
21 خرداد 1392

حرفای جدید میشنوم

یه روز ظرفا رو شستم و بعد اومدی یه قاشق برداشتی از دستت محکم گرفتم گفتم دست نزن به اینا....زود یکی دیگه برداشتی و گفتی حالا مثل آدم ازم بگیرش.............................کنترل تلویزیون رو برداشتی زدی رو دکمه اوکی و بعد که دیدی کارت درسته گفتی ماسالا بزرگ شدم .........................................................................دایی  بابک باهات تلفنی حرف زد و بعد وقتی تلفن رو قطع کردی گفتی دایی بابک گفت دلش برام تنگ شده گفتم ای جان دیگه چی گفت مامان ...گفتی میخواد برام بفک بخره ..یکم فکر کردی وبه اخم من نگاه کردی ..گفتی دایی بابک شات آب برا خودت بفک بخر من نمیخوام بی ادب..........
10 خرداد 1392

شمال

دختر نازم با خاله مهتاب و خاله سمانه رفتیم شمال....تا دریا رو دیدی یه صندلی گذاشتی و نشستی به تماشا..ما همدیگه رو صدا کردیم که بیا ببین پارمیس چه محو دریا شده و تو واقعا محو شدی
1 خرداد 1392

جان

خودکار هایی که با ضامن باز میشن رو میگی مامان روشنش کن یا میگی مامان خاموشش کردم دادم دست داداشی.......یه روز کتابهات رو پاره کردی گفتم پارمیس .....گفتی مامان بردیا بوده ..گفتم باشه الان بردیا رو میندازم بیرون اولش ساکت موندی ولی بعدش که دیدی واقعا دارم میبرمش بیرون باگریه اومدی دنبالم و گفتی نه مامان من بودم وووبعد گفتم باشه پس تورو میندازم بیرون ......
1 خرداد 1392

درس درس درس

دختر من همچنان دارم درسهای زبان رو ادامه میدم و تو هم علاقه نشون میدی..بهت میگم دوستات که لپ تاپ مامانی هستن فارسی بلد نیستن و تو باید باهاشون انگلیسی حرف بزنی..از سایت استار فال هم کمک میگیرم خیلی راضیم و امیدوارم که بتونی طبق برنامه مامان 4ساله که شدی مسلط باشی...بردیا هم علاقه نشون میده و واسه اینکه باهم باشین تیمی تایم رو میزارم و هر دوتون نگاه میکنید..قربون رفتارات بشم وقتی کسی باهات تند حرف میزنه میگی مثل یه پرنسس بام حرف بزن...بهت گفتم اگه فارسی حرف بزنی دوستات باهات قهر میکنن فوری گفتی منم باهاشون قهرم مامان....قربون شیرین زبونیات بشم نفس مامان...
1 خرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر من می باشد